آهنجش / اسم معنی / امر انتزاعی / انتزاع / انتزاع زدایی / برآهنجش / تجرد تجرید / تجریدسازی / چیز مجرّد / غیر عملی / غیر واقع بینانه / معنا / نزع / مجرد بودن
کلمات متاخر
معادل گزینی

اهمیت و نقش حیاتی تجرید یا انتزاع را باید جان و سرچشمه اصلی سادگی، شیوایی، و زیبایی در تفکّر و اندیشه ورزی، زبان، منطق، ریاضیات، فلسفه، و هنر دانست.

 

1 – تجرید 1 ؛ انتزاع 2 ؛ تجرید ، مصاحب ( منطق صورت ) – آهنجش ( واژه نامه دانشگاه ) – امرانتزاعی ، دریابندری ( معنی هنر ) – تجریدسازی ، مجیدی ( ایدئولوژی و اتوپیا ) – برآهنجش ، آشوری ( از فیشته تا نیچه ) 3 ؛ چیز مجرد ، اسم معنی ، غیر عملی یا واقع بینانه 4 ؛ تجرد ، معنا یا نزع 5 ؛ انتزاع زدایی 6 ؛ مجرد بودن 7 ؛

2 – ( abstractions ; L: abstractions ) : انتزاعیات یا مُجّردات 5 ؛ انتزاعیات 7 ؛

ریشه و کاربرد اصطلاحات خارجی

1 – معادل با ( Synonyms ) :

abstract , extraction , generalization , abstractedness , isolation , deduction , withdrawal , purloinin , abstract entity ;

2 – در مقابل ( Antonyms ) :

concretization , specialization ;

3 – ریشه شناسی ( Etymologies ) : این واژه در زبان انگلیسی میانه عبارت است .

middle E: abstraccioun , from late L: abstractio cogitationis , abstractio , abstrahere , ab + trahere , to draw : n. A concept which is the product of an abstracting process; a metaphysical concept; hence, often, an idea which cannot lead to any practical result; a theoretical, impracticable notion; a formality; a fiction of metaphysics.

4 – تعاریف و مثال ها ( Definitions and Examples ) :

Abstraction in philosophy is the process (or, to some, the alleged process) in concept formation of recognizing some set of common features in individuals, and on that basis forming a concept of that feature. The notion of abstraction is important to understanding some philosophical controversies surrounding empiricism and the problem of universals. It has also recently become popular in formal logic under predicate abstraction. Another philosophical tool for discussion of abstraction is thought space Wikipedia ) .

----------

Boundaries are ubiquitous, and I am convinced the ability to detect boundaries/edges at ever higher levels of abstraction is the key to real fluid intelligence and concept formation ( Wordnik ) .

----------

Every level of abstraction is accurate, new, useful, and nonobvious ( Wordnik ) .

----------

Dewey continues: "The reference to" in us "is as much an abstraction from the total experience, as on the other side it would be to resolve the picture into mere aggregations of molecules and atoms." ( Wordnik ) .

5 – تجرید یا انتزاع [ واژه ی لاتین مرکب از ( ab ) به معنی " از " و ( trahere ) به معنی " کشیدن " ] روند جدا کردن وجهی از وجوه و یا صفتی از صفات شیء کامل در ذهن است ؛ همچنین نتیجه یا حاصل عمل تجرید ذهنی است . " تجرید " که در آن توجه ذهن بر یک جنبه ی منفرد از شیء متمرکز می شود ، با " تحلیل " ( analysis ) که تمام وجوه شیء را به نحو مساوی مورد نظر قرار می دهد ، تفاوت دارد 8 .

ریشه , کاربرد و معنای عام فارسی

1 – در معنای تجرید یا انتزاعی در مقابل انضمامی :

الف – انتزاع ، یعنی تشکیل صورت ذهنی براساس تجربه یا مفاهیم دیگر 7 .

ب – تجرید ، یعنی در نظر آوردن صورت واحدی که مشترک میان چند امر مشابه و همانند باشد ، با صرف نظر کردن از محتوای آنها 9 .

2 – تجرید در لغت به معنی برهنه شدن از پوشش و پوست کندن است . مثلاً می گویند چیزی از پوست جدا شد و مجرّد شدن پوست به معنی کنده شدن موهای آن است و مجرد شدن شمشیر به معنی ازغلاف بیرون آوردن است . و مجرّد کردن کتاب به معنی پالودن از زوائد است 10 .

این لغت در اصطلاح علمای عربی دارای چندین معنی است :

الف – جدا کردن لفظ دال بر چند معنی از یکی از معانی آن .

ب – اینکه از چیزی دارای صفتی ، چیز دیگری که در داشتن این صفت شبیه آن است ، از آن جدا شود و این برای مبالغه در کمال این صفت در آن موصوف است . بطوری که این شیء موصوف در اتصاف به این صفت به مرحله ای برسد که بتوان چیز دیگری را که موصوف به این صفت باشد از آن انتزاع کرد ( کلیات ابوالبقاء ) .

ج – اینکه انسان با خود سخن بگوید بطوری که از وجود او ، شخص دیگری که در داشتن صفتی یا حالتی شبیه او باشد ، انتزاع شود و او این شخص را مخاطب قرار دهد .

خلاصه تجرید این است که شیئی چنان موصوف به صفتی باشد و در نهایت به آن صفت برسد که شیء دیگری موصوف به همان صفت بتواند از آن انتزاع شود 10 .

3 – اسم معنی در مقابل اسم ذات ، و " در دستور زبان " به معنای اسم هر چیزی که در خارج از ذهن وجود ندارد و وجود آن وابسته به چیز دیگری است ، مانند تنفر ، هوش 11 .

4 – فرایند اختصار ، فشرده سازی ، و تلخیص اطلاعات از طریق شناسایی ، استخراج ، و سپس جدا سازی و پنهان سازی جزئیات از کلیّات را تجرید نامیده اند 11 .  

مفاهیم فلسفی و حکمت

1 – اهمیت و نقش حیاتی تجرید : این صنعت را باید جان و سرچشمه ی اصلی سادگی ، شیوایی ، و زیبایی در تفکّر و اندیشه ورزی ، زبان ، منطق ، ریاضیات ، فلسفه ، و هنر دانست . شاید ، نخستین بار که انسان اولیه به گاه شمارش اشیاء پیرامونش ، به مفهوم اعداد ، جدای از اشیاء مورد شمارش اش اندیشید ، نخستین تجربه ی بشر در تجرید هم صورت پذیرفته بود . ولی پیش از آن مفاهیم مجرّد دیگری مثل رودخانه ، قبیله ، آهو ... آموخته شده بوده است 12 .  

2 – در منطق سنتی ، به معنای استخراج مفهوم کلی از موردهای جزئی است 13 .

3 – تجرید ، فرایند جدا کردن یا تفکیک یک جنبه یا یک کیفیت مشترک در چند چیز ، به منظور ایجاد صورت واحدی از آن جنبه یا کیفیت . مفهوم تجرید به عنوان وسیله ای برای تبیین این موضوع عرضه شده است که چگونه ما می توانیم مفاهیم عمومی یا کلی نظیر سرخی ، مثلثی شکل بودن ، تیزی ، و نظایر آن را ، قاعده بندی کنیم 9 .

4 – آن جنبه یا شکلی از شناخت که خواص یک شئی یا روابط میان خواص آن را از اشیاء دیگر به طور ذهنی قطع می کند . هر طبقه بندی متضمن تجرید است 1 ؛

و یا به عبارت دیگر عمل ذهنی که عنصری را « کیفیت یا رابطه » از تصور یا از مضمونی بطور مجزا در نظر می گیرد به خصوص اینکه این عنصر را مورد دقت قرار دهد و از بقیه صرفنظر کند .

در عمل فوق ، می گویند از عناصری که صرف نظر شده ، انتزاع بعمل آمده است . بدین ترتیب " انتزاع کردن " [1] خلاف آن  چیزی است که ملاحظه نمودن به وسیله انتزاع می نامند 2 .

5 – در حکمت مدرسی : عملی که با آن ذهن از مفهوم کلی که افراد مصادیق خارجی آن هستند ، آگاه می شود .

ارسطو و قدیس توماس این عمل را به عقل فعال ( active intellect ) نسبت می دهند که موجب " اشراق " صورت خیالی می شود و ماهیت کلی را که عقل بالقوه باید دریافت و معقول کند ، از [ صورت خیالی ] منفصل می کند 8 .

6 – تجرید در اندیشه دکارت ، به معنای محدود کردن فکر ( افضلی ، اعتراضات و پلسخها ) 14

7 – شرح تفصیلی در فلسفه : تجرید در نظر فیلسوفان به این معنی است که در ذهن جزئی از شیء را از دیگر اجزاء تفکیک کند و بدون توجه به اجزاء دیگر ، آن را مورد ملاحظه قرار دهد . مثلاً عقل بُعد جسم را از جرم آن انتزاع می کند ، در حالی که در وجود خارجی جسم ، بُعد و جرم از هم جدا نیستند . مثال دیگر اینکه می توان محیط دایره را از سطح آن انتزاع کرد و گاهی محیط  و گاهی سطح آن را مورد ملاحظه قرار داد ؛ در حالی که تصور هر دایره ای در ذهن دارای محیط و سطحی است که نمی توان آنها را ازهم تفکیک کرد .

دوگالد استوارت گوید : تجرید عبارت است از تقسیم کردن چیزی که دارای معانی پیچیده ای باشد ، به منظور ساده کردن موضوع مورد بحث .

بنابراین تجرید ، تقسیم حقیقی نیست ، بلکه یک تحلیل ذهنی است . فرق تجرید با تحلیل این است که در تحلیل ، ذهن بطور مساوی متوجه تمام صفات شیء است . در حالی که در تجرید فقط یکی از صفات شیء ، مورد توجه است .

لارومیگویه [2] ، گوید : حواس انسان ابزار تجریدند . چشم رنگ را و گوش صدا را و ... تجرید می کنند .

معنی این سخن این است که هر حسی یکی از صفات جسم را انتزاع می کند و آن را جدا از صفات دیگر لحاظ می کند . این کار یک فایده دارد ؛ و آن اینکه ادراک شیء خارجی ادراک بسیطی نیست بلکه یک عمل ترکیبی است . این بدان معنی است که ادراک صفات شیء مقدم بر ادراک خود شیء است . و ما معنی شیء را از ترکیب صفات مستقیماً ادراک شده توسط حواس به دست می آوریم . اگر کسی بگوید ادراک معنی شیء مقدم بر ادراک صفات آن است ، " در جواب " خواهیم گفت : اگر این امر صحیح باشد ، باید بتوان با جدا کردن صفات شیء از یکدیگر ، تصور آن را باطل کرد ، در حالی که این امر محال است .

پیرایش یا تجرید دارای درجات و مراحل مختلفی است . اگر به این ورق کاغذ نگاه کنیم و رنگ یا شکل آن را تجرید کنیم ، این تجرید عبارت است از تفکیک مجموعه صفات شیء در ادراک حسی . این ساده ترین درجات تجرید است . حال اگر رنگ را بطور کلی و بدون توجه به رنگ سرخ و کبود و ... لحاظ کنیم و شکل را بطور کلی و بدون اینکه شکل مستطیل یا مربع باشد ، لحاظ کنیم ، این تجرّد منحصر به تفکیک یا فرق نهادن نیست ، بلکه چیزی بالاتر از آن است و می توان پیوسته از تجرید مرحله فروردین به مرحله ی برتر رسید تا اینکه معانی کلی و مفاهیم عالی انتزاع شود . به این جهت ابن سینا گفته است :

« انواع و مراتب تجرید مختلف و متفاوت است » ( نجات ) .

بنابراین ، تجرید گاهی در مورد یکی از صفات شیء و گاهی به نحو کامل انجام می شود . مثلاً حس صورت شیء را از ماده ی آن دریافت می کند ، بدون اینکه آن را از لواحق آن تجرید کند و خیال ، صورت ماده را به نحو شدیدتر از حس ، از ماده جدا می کند ، بدون اینکه آن را از لواحق ماده جدا کند و بالاخره عقل صورت را به نحو کامل از ماده تجرید می کند ؛ به این ترتیب که آن را از ماده و لواحق آن و از عوارضی مانند کم ، کیف ، این ، وضع و ... بکلی انتزاع می کند ( ابن سینا ، نجات ) .

استدلال انتزاعی عبارت است از استخراج نتایج بعضی از مبادی و اصولی که مسلمیّت امور توسط آنها متحقق می شود ؛ بدون نظربه تحقق این نتایج در طبیعت . این نتایج ، اگرچه ممکن است صحیح باشند ، اما تحقق آنها چه بسا غیرممکن باشد ، زیرا بدون تحقّق این نتایج ، اموری اتفاق می افتد که ما در استدلالات مجرد خود به آنها توجّه نداریم 10 .     

8 – در معنی شناسی شناختی : یکی از ویژگی های ساخت استعاره تلقی می شود و آن اعتقاد به این نکته است که مستعارمنه کمتر از مستعارله انتزاعی است . به عبارت ساده تر ، واژه ای که به عنوان استعاره انتخاب می شود از انتزاع کمتری برخوردار است .

دراین مورد می توان " شیر" را با " فرد شجاع " ، " نرگس " را با " چشم خمار و زیبا " و جز آن مقایسه کرد . دراین نمونه ها ، مستعارمنه ، یعنی " شیر" یا " نرگس " ، ملموس تر از مستعارله هایی نظیر" فرد شجاع " یا " چشم خمار و زیبا " به حساب می آیند 6 .

9 – جهان هستی همواره در راه حقیقت است؛ در مقابل نگاه انسان به سوی انتزاع می رود: به هرآنچه که در باب خلقت جهان باور داری، این  تاریکی و روشنایی، صدق و کذب است که بر جهان حکم می راند؛ در برابر آن جایی که آدمی در زمان و فضا پای به عرضه وجود می گذارد همیشه اندیشه اش به خط، انحنا و ریاضیات گشوده است 15 .

10 – در منطق : اگر نسبت R متعدی ( transitive ) ، متقارن ( symmetric ) و انعکاسی ( reflexive ) باشد، می توانیم عناصر جدیدی که متناظر با اعضای میدان R است را تعریف یا فرض کنیم ؛ به طوری که همان عنصر جدید با دو عنصر x و y از میدان متناظر باشد اگر و فقط اگر داشته باشیم x R y آن گاه می گوییم این عناصر جدید با تجرید بر حسب R به دست آمده اند .

پتانو ( Peano ) این را یک " روش " یا نوعی تعریف می نامد ، و مثالی که در این مورد آورده ، این است که " اعداد اصلی " ( cardinal numbers ) را از رده یا طبقات ( classes ) [ یا مجموعه ها ] با عمل تجرید برحسب نسبت هم ارزی به دست می آوریم ( دو رده فقط و فقط وقتی اعداد اصلی یکسان دارند که با یکدیگر هم ارز باشند ] .

فرمول A را که شامل یک متغیر آزاد ( free variable ) یعنی x است، فرض می کنیم . از یک " تابع یک موضعی " متناظر با آن، این قاعده تعریف می شود : ارزش تابع به ازای شناسه ی b عبارت است از مصداق A ، اگر b مصداق متغیر x فرض شود . روال ساختن تابع تجرید ، " تجرید تابعی " ( functional abstraction ) نیز نامیده می شود . تجرید بدین معنی، یک عمل [ منطقی ] است که بر روی فرمول A صورت می گیرد و تابعی را نتیجه می دهد ، و [ این نوع تجرید ] نسبت به یک " نظام تعبیر " خاص به روی علایم فرمول ، و نسبت به متغیر خاصی مانند x صورت می پذیرد . این شرط که فرمول A باید شامل x با عنوان یک متغیر آزاد باشد ، یک شرط ضروری نیست : وقتی A شامل x با عنوان یک متغیر آزاد نباشد ، تابع به دست آمده با تجرید ، نسبت به x را می توان تابعی فرض کرد که ارزش آن که برای همه ی شناسه ها یکسان است ، با A مشخص می شود 8 .

11 – در نظریّه ی مجموعه ها : عمل تعریف یک مجموعه را گویند براساس تمامی شیئ هایی که خاصیت معینی را داشته باشند 13 .

12 – در روان شناسی : عمل ذهن که با آن از افراد ( individuals ) به مفاهیم طبقات ( concepts of classes ) می رسیم . برای مثال از افراد سگ ، مفهوم ( notion ) " سگ " را اخذ می کنیم . ما مختصات ( features ) مشترک بین چند فرد را انتزاع می کنیم ؛ آنها را دسته  بندی کرده ، تحت نام واحدی قرار می دهیم 8 .

13 – در تصوف و عرفان : تجرّد در اصطلاح صوفیان عبارت است از بیرون کردن هرچه غیر خداست از دل و درون ما 10 .

کلیات
وقایع زندگی و آثار
توضیحات

[1] – F: faire abstraction ;  [2] – Laro miguiére ;  

منابع

1 – بابایی ، پرویز( مؤلف ) : فرهنگ اصطلاحات فلسفه ؛ نشرنگاه ، چاپ اول 1374 ؛

2 – وثیق ، غلام رضا ( مترجم ) : فرهنگ علمی و انتقادی فلسفه ؛ ص: 6 ، نشرفردوس ایران ، چاپ اول 1377 ؛

3 – بریجانیان ، ماری ( مؤلف ) : فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعی ؛ نشرپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، چاپ سوم 1380 ؛

4 – آریان پور کاشانی ، دکتر منوچهر( مؤلف ) : فرهنگ جامع پیشرو ، نشرجهان رایانه ، چاپ اول 1380 ؛

5 – خدا پرستی ، فرج الله ( مؤلف ) : فرهنگ معارف ؛ نشرفرهنگ معاصر، چاپ اول 1385 ؛

6 – صفوی ، کوروش ( مؤلف ) : فرهنگ توصیفی معنی شناسی ؛ ص: 16 ، نشر فرهنگ معاصر، چاپ اول 1384 ؛

7 – دهباشی ، مهدی ( مؤلف ) : فرهنگ جامع اصطلاحات فلسفی ؛ نشر ریسمان ، چاپ اول 1390 ؛

8 – اعوانی ، غلامرضا ( به سرپرستی ) : فرهنگ فلسفه ؛ از خرمشاهی ، نشر موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران ، چاپ اول 1399 ؛

9 – رفیعی مهرآبادی ، محمد ( مترجم ) : پنجاه فیلسوف بزرگ ؛ ص: 386 ، نشر عطائی ، چاپ اول 1380 ؛

10 – صانعی دره بیدی ، منوچهر( مترجم ) : فرهنگ فلسفی ؛ ص: 212 ، نشرحکمت ، چاپ دوم 1381 ؛

11 – انوری ، دکترحسن ( سرویراستار) : فرهنگ بزرگ سخن ؛ نشرسخن ، چاپ اول 1381 ؛

12 – دانشنامه ویکی پدیا ؛

13 – موحّد ، دکترضیاء ( مؤلف ) : واژه نامه ی توصیفی منطق ؛ نشرپژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، چاپ اول 1374 ؛

14 – امید ، مسعود ( مؤلف ) : فرهنگ اصطلاحات فلسفی ؛ نشرشفیعی ، چاپ اول 1389 ؛

15 – از نویسنده دانشنامه فلسفه و حکمت ، 10 بهمن ماه 1400 ؛

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

این مقاله به منابع بیشتری نیاز دارد ، لطفاً با ثبت نام و توجه به شیوه نگارش دانشنامه ، محتوای این مقاله را بهبود بخشید .

این صفحه آخرین بار با ویرایش: 5 ، در 10 بهمن ماه 1400 هجری خورشیدی تغییر یافته است .

استفاده از مطالب فوق با ذکر منبع ، بلامانع است .

________________________